هی می نویسم و پاک می کنم

ادم چه طوری می تونه از باباش شکایت کنه

همیشه تو دلم می ریزم

اما اگه قرار باشه کسی اینجا رو نخونه حداقل کسی که اشنا نباشه پس عیبی نداره نه؟

بابام یه ادم مذهبی خشک تحصیلکرده فکر می کنه همه چیز باید مثل قدیم باشه 
به شدت عصبی که ما ها هم تقریبا این رو به ارث بردیم
گله می کنه چرا بچه هام بامن حرف نمی زننن اما تحمل کوچیکترین حرفی رو نداره فورا عصبانی میشه با صدای بلند داد و بیداد راه میندازه به طوری که هیچ کدم از بچه ها جرات حرف زدن با اون رو ندارن من بدتر از بقیه!
مستقیم به من نگفته اما تو مناسبت های مختلف اینجوری منظورش رو رسونده که "من باید حقوقم رو تمام و کمال بدم دست اون که قرض هاش رو بده یا بدم به داداش هام که قرضی نداشته باشن و خودم نباید خرج کنم من وقتی کار می کردم همه پولم رو میدادم قرض پدرم رو می دادم برای خودم لباس نمی خریدم! یا اینکه گفته به من چرا مقدار حقوقی که میگیرن رو نمیگن" و از این حرفها 
در حالی که اون موقع که کار نداشتم فکر می کنید چقدر پول توجیبی می داد ماهی ده تومان فقط هیچ وقت پولی نمی داد که بیا برو لباس بخر کفش بخر یا نزدیک عید هست چیزی بخر اصلا! یا وقتی دانشجو بودم تو یک شهر غریب بعضی مواقع که حتی همون ده تومن هم نمی داد حالا فکر نکنین چون نکرده من دارم تلافی می کنم نه
چون می دونم تو قرض نیست که حالا من بخوام بدم من تنها بچه تو خونه هستم که خرج خودم هم خودم میدم
هفته ای میخواد ده تومان خرج خونه کنه حالا ما بگیم خرج مهمونی هم بخواد پیش بیاد میشه ماهی صدتومن به مامانم هم که اصلا پولی نمیده جز همون ماهی ده تومن برای خونه!!

می دونم که احترام پدر واجبه وقتی پدر ازت راضی نباشه دعات براورده نمیشه اما خودش هردفعه کاری میکنه که همه این ناراحتی ها بیاد جلوی چشمت و نتونی دلت رو صاف کنی

عشق عجیب به بوس دادن دست پدر و مادر داره!

خب این محبتی که دلش میخواد باید بچه ببینه که یاد بگیره من یاد نگرفتم
یادمه یکبار شب رسیده بودم از دانشگاهم بعد از یکی دوماه خواب بود با سروصدا بیدار شد گفت چه خبره! رفتم جلو بوسش بدم هیچ عکس العملی نشون نداد!! مثل میخ وایستاده بود

اینقدر از این خاطرات تلخ هست که نگو و نپرس




موبایل

فال حافظ

دانلود

خرید اینترنتی