سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چه اون موقع که دانش اموز بودم چه الان که معلم هستم از این پرسش کلاسی که قبلاها بهش میگفتیم پرسش شفاهی خوشم نمی اومد.
اما دانش اموزام عاشق این پرسش کلاسی هستند یعنی از امتحان کتبی بیشتر قبولش دارند!
اون موقع که دانش اموز بودم به این دلیل از پرسش کلاسی خوشم نمیاومد که موقع پرسش کلاسی مجبور بودیم بریم جلو و من هم از این که در موقعیتی قرار بگیرم که همه نگام کنند و مورد توجه باشم بدم می اومد وای اگه معلمش مرد بود که هیچی؛ آب میشدم می رفتم زمین بس که خجالت می کشیدم.
حالا هم که معلم شدم از اینکه با دو سه تا پرسش مجبورم  یک نمره از بیست بدم خوشم نمیاد.
یعنی اصلا عادلانه نیست!
اگه بخوای واقعی حساب کنی که اگه دانش اموز یه سوال رو جواب نده به احتمال زیاد زیر 15 میشه درنتیجه مجبوری همین طوری کشکی نمره ی بالا بدی امروز که داشتم این طوری نمره می دادم یه ان یاد دوران تحصیل خودم افتادم
معلم های خودم هم نمره دادنشون همین طوری بود؟!




پوشه و فایل هایی که حذف می شوند به سطل بازیافت منتقل می شوند. صحیح  غلط
دانش اموز جواب داده غلط

کدامیک از گزینه های زیر سخت افزار نیست؟
پرینتر اسپیکر  قطعات الکترونیکی سیستم عامل
دانش اموز جواب داده قطعات الکترونیکی

 

برای ذخیره فایل کدام گزینه را انتخاب می کنیم؟ New   Open   Save    Print
دانش اموز جواب داده new

 

برای تغیبیر نام فایل از کدام گزینه استفاده می کنیم؟  Rename  Copy   Cut  delete
دانش اموز جواب داده delete

 

این یه چند تا نمونه سوال  از سوال های امسال برای بچه های اموزش از راه دور بود 
امسال باید سرگروه ها سوال رو طرح می کردند
بدون هیچ پیش زمینه قبلی که سطح اینها چقدر هست و از رو چه کتابی درس خوندند
از معلمش می پرسم میگه سوال طرح کن در حد اسم و فامیلی!!
حداقل نکرد یه کتاب باز کنه و به من بگه از این مباحث سوال طرح کن
سه بار رفتم پیشش اما هربار گفت سوال دستم نیست فعلا ندارم و ...
سه بار سوال طرح کردم و دادم و دوباره پس گرفتم و ساده ترش کردم
اما نتایج رو می بینید دیگه
اکثرا ده شدند یکی هم که  نه و نیم شد به خاطر نمره مستمر بالای 18 قبول میشه!!
بالاترین نمره هم بوده 17


پنج شنبه 90/10/15
نظر


غذا درست شده به اندازه سه نفر و حتی شاید کمتر اون موقع سرظهر خواهرم میاد که بودم بازار طول کشید اومدم اینجا
اعصابم خورد شد و گفتم خب زودتر زنگ بزن
گفت نه نمیدونستم میام
میگم وقتی دیدی نمی رسی بری خونه خب همون موقع زنگ میزدی
میگه خب مگه چیه؟! نون هست دیگه
میگم نون بخوره شوهرت!
میگه مگه خونه مادرشوهرم همیشه پلو هست
میگم اون اینطوریه چه ربطی داره!
یادم رفت همون موقع بهش بگم خب ما هم زن داداشمون باشه اگه غذا کم باشه خجالت نمی کشیم اما وقتی مهمونت مرد هست و اون هم داماد ادم سختشه خجالت میکشه
مامانم هم خوشحاله که دختر شوهر داده یک خونه داری بلد نیست دخترش
خب همین نونی که میخواستی اینجا بخوری خونه یه چیز درست می کردی می خوردی عیبی داشت؟!
همون یک خطی که این بالا نوشتم رو بهش گفتم قهر کرد و رفت سیاست هم نداره جلوی شوهرش ابروداری کنه!
حالا مامانم هم برای من ابرو نازک می کنه که چرا به دخترش حرف زدم حالا خودش همیشه بهش میگه اما من نباید چیزی بگم
همین کارها رو کردی که لوس بار اوردی و هیچی بلد نیست و تا مادرشوهرش یه چیزی بگه قهر می کنه حالا شانس اورده شوهر خوش اخلاقی داره وگرنه کی میخواست با این اخلاقش زندگی کنه؟!


پنج شنبه 90/10/8
نظر


حافظ هم فهمیده اینهایی که اومدند دهنشون بوی شیر میده!! 

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش 

لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

من همان به که از او نیک نگه دارم دل

که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش

بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آید

گر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش

چارده ساله بتی چابک شیرین دارم

که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش

از پی آن گل نورسته دل ما یا رب

خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش

یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند

ببرد زود به جانداری خود پادشهش

جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در

صدف سینه حافظ بود آرامگهش


پنج شنبه 90/10/1
نظر


امروز من و دو نفر دیگه از همکارام مراقب امتحان میان ترم بچه های دوم بودیم
یکی از همکارام کتاب رو گرفته بود و جواب رو پیدا می کرد و به شاگرداش می گفت!!
اگه درس خودش بود باز یه جوری قابل توجیه بود که میترسه درصد قبولیش پایین بیاد اما بدبختی این بود یک درس عمومی بود و ربطی به اون نداشت
اصلا نمی تونم توجیه کنم کارش رو
اون همکار سومی که دیگه خیلی کفری شده بود دیگه اخرها یه چندتا متلک به معلمه انداخت و به زور برگه رو از بچه ها گرفت
اما اون معلمه به روی خودش نیاورد که نیاورد
باز میگن چرا سطح علمی بچه ها پایین اومده
همین کارها رو می کنین دیگه!!




امروز وقتی توی کلاس ضمن خدمت یک دفعه مدرسمون شروع کرد به خاطره گفتن از بابام مثل همیشه ترسیدم
چون می ترسم نکنه از بابام بد بگن!
اما تعریف کرد!
ضمن تعریف یه خاطره از بابام کلی از بابام تعریف کرد
جمله ای که هیچ وقت نمی تونم جلوش بگم - که ای کاش می تونستم - اینجا می نویسم
بابا بهت افتخار می کنم.


پنج شنبه 90/9/24
نظر


یعنی چی که معاونمون بعد بازدید مدیر فوری میاد توی جمع معلم ها و به معلم مربوطه میگه مدیر خیلی راضی بود از کلاست!!
یعنی مدیر از بازدید بقیه کلاس ها راضی نبود که چیزی نگفتی!!
حالا توی جمع نمی گفتی اسمون به زمین می اومد!
بعدش هم باعث میشی معلم ها بدبین بشن به مدیر! یا حسودی کنن به معلم مربوطه!!
تازه معلمی که 14 سال سابقه تدریس داره!!
همون معلمی که گفتم بچه های یک مدرسه دیگه باهاش مشکل دارند و سر کلاسش اعتصاب کردند!!
اتفاقا مدیر ما عاشق این معلم هاست که بچه ها سرکلاسش از ترس جیکشون در نیاد به قول خود مدیر از دیوار صدا دربیاد و از این بچه ها صدا در نیاد!!




خسته شدم از بس این روز یکشنبه ای رفتم مدرسه و کلاس نبود!!
امروز صبح زنگ زد که ورد 2010 داری برام بیاری اما یه کلمه نگفت که بچه ها امتحان پیشرفت تحصیلی دارن و کلاس تشکیل نمیشه!
حالا نیم ساعت مونده بود زنگ زد من هم تا بگردم و رایت کنم و حالا تو عجله کار ادم بیشتر گره میخوره کامپیوتر قفل کرد و دو تا دی وی دی حروم شد و ...
گفتم خب میرم کلاسم دیر شد فوقش بعد کلاس برمی گردم نرم افزار رو میارم تو بارون رفتم دیدم کلاس نیست!! گفتم پس میرم خونه رایت می کنم و میام
اومدم و دیدم اصلا این 2010 که دارم کار نمی کنه در نتیجه رفتم بیرون و یکی خریدم و دوباره تو بارون برگشتم مدرسه و نصب کردم
حالا که دارم فکر می کنم میگم نکنه این همه خودم رو به سختی انداختم واسه خودشیرینی بود!
یا این حس مسئولیت بود که گفتم اینها فایلهاشون باز نمی شه گناه دارند!
همین منی که اول سال اعصابم واسه این برنامه ریزیشون خورد بود و می گفتم تلافی می کنم!!




امروز دخترعمه ام میگفت که خواب دیده من عروسی کردم
خنده ام میگیره از اینکه ته دلم قنج می ره
باید صادق باشم و اعتراف کنم از اینکه دوست دارم ازدواج کنم!
اما اینهایی که اومدن هیچ کدومشون نتونستن من رو راضی کنن
یعنی حاضرم همین زندگی فعلیم رو داشته باشم اما خودم رو از چاله به چاه نندازم
خدایا هرکی رو که می خوای قسمتم کنی دلم رو قبلش راضی کن همین طوری هولم نده به یه زندگی جدید
حداقل از طرف بدم نیاد، چندشم نشه!!
من که تا حالا هیچ وقت جواب " نه " رو علیکی به کسی نگفتم اما  نگذار بعدا اونقدر زندگی واسم سخت بشه که پشیمون بشم که چرا به یکی از اینها جواب ندادم و ای کاش با یکی از همین ها ازدواج می کردم!!!
اعتراف می کنم که می ترسم از آینده ام چه ازدواج بکنم چه ازدواج نکنم!!


پنج شنبه 90/9/17
نظر


امروز باید تو یک جمع 50 نفر دختر و پسر دانشجو تدریس می کردم
بد از کار درنیومد
خداروشکر زیاد استرس نداشتم
اما اگه وقت داشتم و پاورپوینت کار می کردم خیلی بهتر بود
توی یک ساعت و نیم باید ایجاد و کار کردن با وبلاگ رو درس می دادم به همراه متخلفات افزایش بازدید و چگونه نوشتن
یه خورده روحیه ام تو این جور موقعیتها بهتر شده تقریبا استرس نداشتم
تجربه هست دیگه یواش یواش بهتر میشم
همه که اول عالی نبودند بودند؟
یعنی اگه بخوام به خودم نمره بدم میدم 16
جالب اینجا بود که دانشجوها طبق عادت قبلی بهم میگفتند استاد!!!!!!پوزخند


پنج شنبه 90/9/10
نظر


موبایل

فال حافظ

دانلود

خرید اینترنتی